در "دانشنامه" شماره 10، میتوانید مطالب متعدد و متنوعی درباره دایناسورها بیابید. اگر "عشق دایناسور" باشید و اخیرا هم فیلم "دنیای ژوراسیک" را دیده باشید، احتمالا با ورق زدن این بخش از مطالب مجله میتوانید عطش خود را برای بیشتر دانستن درباره این موجودات ماقبلتاریخ تا حدی مرتفع نمایید.
حقیر اما چندان طرفدار دایناسورها نیستم (بگذریم که "دنیای ژوراسیک" را به تازگی دیدم و بسیار هم از آن خوشم آمد!) به همین خاطر ترجیح میدهم برای معرفی این شماره از "دانشنامه" به مطالب کوتاه و جمعوجور و همهفهمی اشاره کنم که در کنار مطالب اصلی مجله درباره دایناسورها، توجه خوانندهی غیرحرفهای (بخوانید "غیرعلمی") همچون من را به خودش جلب کرد.
جالب توجهترین مطلب این شماره از مجله مقالهای است با عنوان "زندهباد خواب" که در آن نظریه جدید یکی از متخصصان خواب مطرح میشود که میگوید:
"... هنگامی که ساعت بدن یک پدر یا مادر میانسال به او میگوید "به تختخواب برو، وقت خواب است"، ساعت بدن فرزند نوجوانش میگوید "به هیچوجه، من کاملا بیدارم" به همین ترتیب هنگامی که پدر یا مادر گمان میکند اکنون وقت بیدار شدن و رفتن به مدرسه است، بدن نوجوان هنوز بیهوش است. در حالی که همه ما فکر میکنیم نوجوانان چسبیده به تختخواب تنبلاند یا حس همکاری ندارند، معلوم شده که این رفتارشان نتیجه طبیعی زیستشناسی آنهاست. به گفته عصبشناسان، ریتم شبانهروزی نوجوانان معمولا دو ساعت یا بیشتر از افراد بالغ عقب است. در نتیجه ساعت آغاز به کار مدرسه در شرایط کنونی به معنای آن است که آنها باید زودتر از زمانی که بدنشان اقتضا میکند به زور از خواب بیدار شده و در مدرسه در حالی که هنوز باید خواب باشند، تلاش کنند که حواسشان را روی درس متمرکز کنند!"
دکتر کلی، سپس پیشنهاد میکند که "باید اجازه دهیم 16 سالهها از ساعت 10 صبح و 18 سالهها از ساعت 11 صبح مدرسه را شروع کنند." خلاصه تئوری جالبی است که آدم را به فکر میاندازد. مقاله که از مجله گاردین ترجمه شده توضیح میدهد که دکتر کلی به مدت دو سال این فرضیه را در مدرسهای که به مدیریت آن اشتغال داشته به آژمایش گذاشته و نتایج بدست آمده از تغییر ساعت شروع مدرسه در این دوره آزمایشی، قابل توجه بوده است.
"دانشنامه" در این شماره خود یک مطلب دیگر هم دارد که آن را هم میتوان نوعی "مبارزه با سنتها" دانست. عنوان این یکی هست "بدرود حفظیجات؛ تا گوشی هوشمند هست دیگر نیازی به حفظ کردن نیست". نویسنده این مطلب که از مجله معتبر Scientific American ترجمه شده، به نگرانیهای ابراز شده درباره دسترسی همیشگی به شبکه اینترنت و موتورهای جستجو و تاثیر آن بر بخاطر سپردن معلومات در میان کودکان و نوجوانان میپردازد. او معتقد است که این نگرانی بیمورد است و دیگر زمانهی "حفظ کردن" نام روسای جمهور آمریکا گذشته است! برای این عقیده خود، استدلالی هم ارائه میکند که چندان بیراه نیست و میتواند مقداری از اضطراب پدر و مادرهایی که تصور میکنند فرزندانشان با در اختیار داشتن گوشی هوشمند و مراجعه مکرر به آن برای یافتن "معلومات" بیسوادتر از نسلهای قبلی خود بار میآیند، بکاهد.
به جز این دو مطلب، ناصر کرمی (اقلیمشناس) هم مطلبی در تشریح پدیدهی النینیو در این شماره منتشر کرده که با توجه به فعالیت شدید این پدیده جوی در روزهای اخیر خواندن آن خالی از لطف نیست. در این شماره یک داستان "علمی" (و نه لزوما تخیلی) هم با نام "دانههای گندم" منتشر شده که بامزه و عبرتآموز است!