
پسرها جنگ را شروع میکنند (The Boys Start the War)
نویسنده: فیلیس رینولدز نیلر ( Phyllis Reynolds Naylor)
ترجمه: ترانه شیمی
ناشر: هرمس
سال نشر: 1390 (چاپ 3)
قیمت: 2500 تومان
تعداد صفحات: 130 صفحه
شابک: 978-964-363-263-2
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 159 نفر
امتیاز کتاب: (4.47 امتیاز با رای 17 نفر)
نویسنده: فیلیس رینولدز نیلر ( Phyllis Reynolds Naylor)
ترجمه: ترانه شیمی
ناشر: هرمس
سال نشر: 1390 (چاپ 3)
قیمت: 2500 تومان
تعداد صفحات: 130 صفحه
شابک: 978-964-363-263-2
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 159 نفر
امتیاز کتاب: (4.47 امتیاز با رای 17 نفر)
ماجرا زمانی آغاز میشود که خانواده جدیدی در همسایگی خانواده هاتفورد منزل میکنند. چهار برادر خانوادهی هاتفورد وقتی متوجه میشوند در همسایگی آنها خانوادهای با سه فرزند دختر ساکن شدهاند، پکر میشوند و تصمیم میگیرند که آنقدر دخترها را اذیت کنند تا آنها را از خانه جدیدشان فراری بدهند. بیخبر از اینکه دخترهای خانواده مالوی هم در مقابله به مثل و تلافیِ شیطنتهای برادران هاتفورد، کم نمیآورند
داستان با این جملات آغاز میشود:
"- جزیره داره غرق میشه!
والی نگاهش را به جویبارهای زردی که از وسط جزیره به بیرون جریان پیدا میکرد دوخته بود و چنگالش رال اول به یک طرف و بعد به طرف دیگر وافل فرو کرد و آن را از بشقابش بلند کرد و فریاد زد:
- کیسه شن برسونین! کیسه شن!
اگر والی شربت گرم را یکمرتبه روی کره میریخت، جزیره زرد رنگ وسط بشقاب صبحانهاش آب میشد. باید شربت را آهسته از یک گوشه روی وافل میریخت تا جزیره ناپدید نمیشد، تا بالاخره …
- دارن میان!
با صدای در پشتی والی از جا پرید. جیک و جاش و به دنبال آنها پیتر هفتساله وارد آشپزخانه شدند. والی پرسید:
- کی داره میاد؟
جیک با عجله دوربین چشمی را که مادرش با آن پرندهها را تماشا میکرد، از قفسه برداشت و گفت:
- همسایههای جدید که قرار بود جای آقای بنسون بیان ..."
"- جزیره داره غرق میشه!
والی نگاهش را به جویبارهای زردی که از وسط جزیره به بیرون جریان پیدا میکرد دوخته بود و چنگالش رال اول به یک طرف و بعد به طرف دیگر وافل فرو کرد و آن را از بشقابش بلند کرد و فریاد زد:
- کیسه شن برسونین! کیسه شن!
اگر والی شربت گرم را یکمرتبه روی کره میریخت، جزیره زرد رنگ وسط بشقاب صبحانهاش آب میشد. باید شربت را آهسته از یک گوشه روی وافل میریخت تا جزیره ناپدید نمیشد، تا بالاخره …
- دارن میان!
با صدای در پشتی والی از جا پرید. جیک و جاش و به دنبال آنها پیتر هفتساله وارد آشپزخانه شدند. والی پرسید:
- کی داره میاد؟
جیک با عجله دوربین چشمی را که مادرش با آن پرندهها را تماشا میکرد، از قفسه برداشت و گفت:
- همسایههای جدید که قرار بود جای آقای بنسون بیان ..."
اگر این کتاب را میخواهید به جمع اعضای جیرهکتاب بپیوندید ...
شما با پیوستن به جیرهکتاب میتوانید این کتاب را به عنوان یکی از جیرههای ماهانهتان دریافت کنید. اگر هم مایل به دریافت پیوسته کتاب در هر ماه نیستید، میتوانید مشترک "جیره به درخواست" جیرهکتاب بشوید تا تنها وقتی که خودتان کتابی را درخواست میکنید، آن را برایتان ارسال کنیم: