
هزار خورشید تابان (درخشان) (A Thousand Splendid Suns)
نویسنده: خالد حسینی (Khaled Hosseini)
ترجمه: پریسا سلیمانزاده، زیبا گنجی
ناشر: مروارید
سال نشر: 1397 (چاپ 13)
قیمت: 40000 تومان
تعداد صفحات: 451 صفحه
شابک: 978-964-8838-87-9
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 42 نفر
امتیاز کتاب: (4.55 امتیاز با رای 22 نفر)
نویسنده: خالد حسینی (Khaled Hosseini)
ترجمه: پریسا سلیمانزاده، زیبا گنجی
ناشر: مروارید
سال نشر: 1397 (چاپ 13)
قیمت: 40000 تومان
تعداد صفحات: 451 صفحه
شابک: 978-964-8838-87-9
تعداد کسانی که تاکنون کتاب را دریافت کردهاند: 42 نفر
امتیاز کتاب: (4.55 امتیاز با رای 22 نفر)
کتاب در چهار بخش، چهار داستان مستقل را تعریف میکند که موضوع هریک به نوعی به بخشهای دیگر ارتباط پیدا میکند. قهرمانهای بخشهای مختلف مریم و لیلا هستند. بخش اول کتاب داستان زندگی مریم را روایت میکند. بخش دوم درباره لیلا است، بخش سوم به چگونگی آشنایی و ارتباط مریم و لیلا میپردازد و بخش نهایی کتاب هم دوباره به لیلا و سرنوشت او میپردازد.
در بخش اول کتاب با مریم آشنا میشویم که همراه مادرش در بیغولهای در حومه هرات زندگی میکند. پدر مریم، جلیل، مرد متمولی است که به همراه سه همسر و نه فرزندش در هرات به راحتی زندگی میکند و مالک سینمای شهر است. از آنجا که مادر مریم همسر رسمی جلیل نیست، او و مریم جدا از بقیه خانواده جلیل زندگی میکنند اما جلیل هر هفته یک نوبت به آنها سرکشی میکند. مریم در سالگرد پانزدهمین سال تولدش از جلیل میخواهد که او را در سینمایش به دیدن فیلم پینوکیو ببرد. اما در زمان مقرر جلیل به دنبال او نمیآید و مریم برای پیدا کردن او به هرات میرود ...
در بخش اول کتاب با مریم آشنا میشویم که همراه مادرش در بیغولهای در حومه هرات زندگی میکند. پدر مریم، جلیل، مرد متمولی است که به همراه سه همسر و نه فرزندش در هرات به راحتی زندگی میکند و مالک سینمای شهر است. از آنجا که مادر مریم همسر رسمی جلیل نیست، او و مریم جدا از بقیه خانواده جلیل زندگی میکنند اما جلیل هر هفته یک نوبت به آنها سرکشی میکند. مریم در سالگرد پانزدهمین سال تولدش از جلیل میخواهد که او را در سینمایش به دیدن فیلم پینوکیو ببرد. اما در زمان مقرر جلیل به دنبال او نمیآید و مریم برای پیدا کردن او به هرات میرود ...
فصل اول کتاب با این جملات آغاز میشود:
"مریم، پنج ساله بود که کلمهی حرامزاده، برای اولینبار به گوشش خورد.
پنجشنبه بود. حتما پنجشنبه بوده، چون مریم به خاطر میآورد که آن روز، شوریده و بیقرار بود، فقط پنجشنبهها این حال را پیدا میکرد؛ یعنی روزی که جلیل برای دیدن او به کلبه میآمد. مریم تا لحظهای که بالاخره او را توی بیشه میدید که از لای علفهای تا سر زانو به طرفش میآید و برایش دست تکان میدهد، از صندلی بالا رفته، سرویس چایخوری چینی مادرش را پایین آورده بود. آن سرویس تنها یادگاری بود که ننه، از مادر خودش داشت که در دو سالگی او را از دست داده بود. هر تکه از آن فنجانهای سفید و آبی، انحنای ظریف لولهی قوری، آن فنچها و گلهای داوودی که با دست نقاشی شده بودند و آن اژدهای روی جاشکری که برای دور کردن چشمزخم طراحی شده بود، برای ننه عزیز بود ..."
"مریم، پنج ساله بود که کلمهی حرامزاده، برای اولینبار به گوشش خورد.
پنجشنبه بود. حتما پنجشنبه بوده، چون مریم به خاطر میآورد که آن روز، شوریده و بیقرار بود، فقط پنجشنبهها این حال را پیدا میکرد؛ یعنی روزی که جلیل برای دیدن او به کلبه میآمد. مریم تا لحظهای که بالاخره او را توی بیشه میدید که از لای علفهای تا سر زانو به طرفش میآید و برایش دست تکان میدهد، از صندلی بالا رفته، سرویس چایخوری چینی مادرش را پایین آورده بود. آن سرویس تنها یادگاری بود که ننه، از مادر خودش داشت که در دو سالگی او را از دست داده بود. هر تکه از آن فنجانهای سفید و آبی، انحنای ظریف لولهی قوری، آن فنچها و گلهای داوودی که با دست نقاشی شده بودند و آن اژدهای روی جاشکری که برای دور کردن چشمزخم طراحی شده بود، برای ننه عزیز بود ..."
اگر این کتاب را میخواهید به جمع اعضای جیرهکتاب بپیوندید ...
شما با پیوستن به جیرهکتاب میتوانید این کتاب را به عنوان یکی از جیرههای ماهانهتان دریافت کنید. اگر هم مایل به دریافت پیوسته کتاب در هر ماه نیستید، میتوانید مشترک "جیره به درخواست" جیرهکتاب بشوید تا تنها وقتی که خودتان کتابی را درخواست میکنید، آن را برایتان ارسال کنیم: